روستای پررود

الموت غربی

روستای پررود

الموت غربی

روستای پررود

روستای پررود، در بخش رودبار الموت غربی(رودبار شهرستان) حدود شصت کلیومتر و یک ساعت فاصله از قزوین و در شمال قزوین قرار دارد و با استان گیلان و بخش اشکورات همسایه است. زبان مردم پررود تاتی گیلکی است و با مردمان جنوب مازندران و گیلان همزبان و فرهنگ هستند. محصولات کشاورزی روستا فندق و اخته زغال و برنج و گردو می باشد. امامزاده کنعان از نوادگان امام سجاد علیه السلام زیارتگاه اهالی روستا و دیگر مردم رودبار است.
سامانه اطلاع رسانی پیامکی روستای پررود:
10005000010000

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندها

خاطره بازی دو

سه شنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۲، ۰۳:۰۹ ب.ظ

چند تا عکس قدیمی دیگر .....

لطفاً به ادامه مطلب بروید 


نظرات  (۶)

سلام عکسات جالبه  منتهی فقط ازیک طیف میباشند اگربه خزانه عکسهای ابوطالب مراجعه کنیدعکسهایی ازهمه وباقدمت بیشتر وجود دارد
پاسخ:
سلام محمد بزرگوار
دیگه همین عکسا را دارم
اگر عکس دارید حتماً اسکن کنید به ایمیل بنده بفرستید
آدرس ایمیل هم از منو بالا پررودی ها گذاشتم
ممنون از نظر شما
درنظر دارم
ولی عکسای ایشان بیشتر از تلاتر است
قبلاً هم به ابوطالب گفته بودم که می خواهم اسکنر بیارم همه عکسات را اسکن کنم
توفیق مزید
راستی فامیلی شما چیه؟
سلام شیخ پاک سیرت ونیک سرشت ذوف هنری وحب وطنتان شایسته تقدیروتحسینست شماالگوی یک طلبه وارسته ای درواقع درفضای مجازی به روستامان شناسنامه  وهویت بخشیده ای  باشدتاباهمدلی همشهریامان درجهت ابادانی روستامان قدم برداریم       اجرکم عندالله
پاسخ:
سلام و ادب ممنون و متشکر  .. نظر لطف شماست .. خلاصه دینی بر گردن ما نسبت به محل ما و وطن اصلی هست که باید به هر صورت ممکن ادا بشود.
سلّمکم الله
باسلام یک سوال چرا درسایت الموت روستامان معروف نیست ومطلب بعدی اینکه اگرممکنه عکسهای قدیمی تر عارف وارسته زاهدبه مکتب نرفته مرحوم پنجعلی مولایی رابگذارید  خداقوت عزیز
پاسخ:
سلام و ادب
تو سایت الموت هم چند عکس فرستادم
از مرحوم پنجعلی مولایی هم عکسی دارم که از روی عکسی که از قابش که خانه آقای فیض اله مولایی یعنی پسر آن مرحوم گرفتم دارم؛ اگر از سی دی هایی که دارم پیدا کردم، تو سایت می گذارم حتماً.
توفیق مزید
سلام، وای داوود جان، الکی الکی ما جهانی شدیم. واقعا ما را به چه زمان و مکانی بردی. عکس سوم فکر کنم مربوط به عروسی ابوالقاسم عزیزه. عکس ششم که کولاکه، ما را به حجره کذایی برد که همه اش به حاج آقا ابراهیمی خون دل می داد و آخر هم بنده ی خدا طاقت نیاورد. آیت الله غفاره (با لهجه ترکی نوشتم) هم هست. در هر صورت همه عکس ها قشنگند و مهم تر از آن کلی خاطره با خودشان دارند. ممنون
پاسخ:
سلام خوشحالم.. علیرضا درزی پشت این عکس نوشته برادر ناتنی!! .. به خاطر آقای غفاری :) ابوالقاسم خیلی سربه سرش میزاشت، یک عدد نوشابه یک عدد ساندویچ  یک عدد نون اضافه :))) راستی ساندویچی اصغرساندویچی هنوز هم هست. این عکس شب عمامه گذاری آقای جعفر علیزاده(علی سواری) و چند نفر توی شیخ الاسلام بود و من یکی از طلبه که اسمش آقایی بود و الان از طلبگی رفته فکر کنم، از اونجا آوردم مدرسه امام صادق ع این عکس و چند تای دیگه از ما گرفت. یادش به خیر
سلام، خیلی عنوان قشنگی رو علیرضا درزی براش انتخاب کرده: «برادر ناتنی». از درزی هم بیخبریم. البته حجره رو اشتباه کردم، حجره ی آقای صفری بود که هر روز بلند می شد برای ما صبحانه آماده می کرد و صدامان می زد که بریم صبحانه بخوریم. چه صبحانه ها که در این حجره خورده ایم. یادش بخیر.
پاسخ:
سلام .. بله حجره آقای صفری علیه الرحمه است .. آقای درزی هم رفته معلم شده احتمالاً دانسفهانه ... بله گاهی هم من با دیزی میرفتم عبیدزاکان حلیم میخریدم مخصوصاً صبحای جمعه یادش به خیر ...
سلام
اوصیکم به اسکن البوم اقای ابوطالب علیمحمدی.....تصاویر سیاه و سفید  زیادی از پررود دارند
بنده اسکن کردم به اشتراک هم نمیزارم :)))
پاسخ:
سلام
گفتم بهش قراره همین کار رو بکنم
آره معلومه که به اشتراک نمیزارید .. پس اون عکسایی که برای من فرستاده میشد، از طرف روح شما بوده احتمالاً :))
اسکنر من چهار کاره و بزرگ است نمیشه برد خونه ایشان .. باید عکسا رو بیارم منزل ما ...
به عمو سید جلیل سلام برسانید ... یه سلام هم رفتید حرم به نیت حقیر 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی